کاخهای ریاست جمهوری در کشورهای مختلف، معمولا با هزینههای بسیار و برگرفته از معماری قدیم و نوین کشورها ساخته شدهاند و مقصد روسایی هستند که مدتی را در آن میگذرانند.
کاخ الیزه مقر رسمی ریاست جمهوری، محل اقامت رئیس جمهور و محل تشکیل جلسات هیات وزیران کشور فرانسه است. این کاخ در محله سنت اونوره پاریس واقع است. این کاخ بین سالهای ۱۷۱۸ تا ۱۷۲۲ توسط آرماند-کلود مویه آرشیتکت فرانسوی به سبک کلاسیک برای اقامت کنت دِورو ساخته شد. مقر اقامت بسیاری از سفرای کشورهای خارجی در نزدیکی این کاخ قرار دارد. این کاخ دارای باغی بزرگ است که همه ساله جشن معروف در آن برگزار میشود. هماکنون امانوئل ماکرون به عنوان رئیس جمهور فرانسه دراین کاخ اقامت دارد.
ارگ ریاست جمهوری افغانستان مقر زندگی و کار رئیس جمهور این کشور در کابل است. این ارگ در سال ۱۲۵۹ شمسی توسط امیر عبدالرحمان، امیر وقت افغانستان ساخته شده و "ارگ شاهی" نام گرفت. این ارگ در آن زمان در مساحت نزدیک به ۸۳ هکتار زمین سرسبز در شمال شرق کابل بنا شد. ارگ شاهی دارای چهار کاخ است.
قصر هافبرگ یکی از قصرهای سلطنتی اتریش است که از ۱۲۷۹ میلادی اقامتگاه برخی از قدرتمندترین اشخاص تاریخ اتریش و امروزه سکونت گاه رئیس جمهور اتریش است. قصر هافبرگ ترکیبی است از بخش های مختلف چون جناح سوئیس یا قدیمی ترین بخش قصر که در قرن سیزدهم ساخته شده است.
ارگ کرملین مسکو یک قلعه تاریخی است که به صورت مجتمع در قلب شهر مسکو ساخته شده ، کرملین در زبان روسی به معنای دژ است. این کاخ از چهار قصر، چهار کلیسا ،دیوار کرملین و برجهای کرملین تشکیل شده است. از این کاخ به منظور اسکان رئیس جمهور روسیه مورد استفاده قرار میگیرد.
دفتر نخست وزیر و وزارت خارجه در حاشیه شرقی و ساختمان مدور مجلس هند نیز در حاشیه شمال شرقی کاخ ریاست چمهوری هند واقع شده، این کاخ دارای تالارهای بزرگ و ۳۴۰ اتاق است. باغ زیبا و معروف مغول گاردن در انتهای غربی محوطه این کاخ قرار دارد که سالی یک ماه، بازدید عموم از آن آزاد است. سالن معروف آشوکا در طبقه دوم این کاخ قرار دارد که محل برگزاری رسمیترین برنامههای رئیس جمهور هندوستان است. سقف این سالن و حاشیه فوقانی دیوارههای آن به مساحتی بیش از ۷۵۰ متر مربع، تماماً با نقاشیهای ایرانی و اشعار فارسی پوشیده شدهاست.
کاخ سفید آمریکا محل زندگی و کار رییس جمهوری ایالات متحده است. کاخ سفید به سه قسمت منزل ریاست جمهور در مرکز، شاخه شرقی کاخ، و شاخه غربی کاخ تقسیم شده است. ساختمان کاخ سفید شامل شش طبقهاست و مساحتی برابر ۵٬۱۰۰ متر مربع را میپوشاند.این کاخ ۱۳۲ اتاق ، ۳۵ دستشویی و پنج آشپز تمام وقت دارد.
کاخ ریاست جمهوری تاجیکستان
کاخ ریاستجمهوری اکاوردا آستانا - قزاقستان
کاخ ریاستجمهوری ابوظبی- امارات
قلعهٔ پراگ مجتمع قلعهای در شهر پراگ در کشور جمهوری چک است که در سدهٔ نهم میلادی ساختهشده و اقامتگاه رسمی رئیسجمهور چک است. تاجهای جواهر بوهمی در اتاقی مخفی در این قلعه نگهداری میشوند.این قلعه محدودهای حدود ۷۰٫۰۰۰ متر مربع را در بَر میگیرد و حدود ۵۷۰ متر طول و بهطور متوسط حدود ۱۳۰ متر عرض دارد.
عطاءالله بهمنش، ورزشکار، نویسنده، روزنامهنگار، کارشناس مفسر، تاریخشناس ورزشی و گزارشگر حرفهای فروردین سال ۱۳۰۲ در کرمانشاه دیده به جهان گشود.
بهمنش نویسندگی را از دی ماه ۱۳۳۰ در مجله ورزشی «نیرو و راستی» که توسط منیر مهران و منوچهر مهران منتشر میشد، شروع کرد و همکاری خود با آن نشریه را تا هنگام تعطیلی آن در سال ۱۳۳۷ ادامه داد.
بهمنش در سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ در نشریه امید ایران نیز مینوشت و پس از آن نیز از نویسندگان اصلی هفتهنامه کیهان ورزشی به شمار میآمد و با نشریاتی همچون روزنامه اطلاعات، گلبانگ، روزنامه ری، ایران ورزشی نیز همکاری داشت.
بهمنش چندین دوره قهرمان دو و میدانی تهران در رشتههای نیمه استقامت، دفاع راست تیم فوتبال بانک ملی بوده و در رشتههای تنیس و کوهنوردی نیز فعالیت کرده است.
البته مهمترین علاقه و بیشترین فعالیت بهمنش در زمینه ورزش کشتی بوده است و او پنج سال دبیر و نایب رئیس فدراسیون کشتی ایران بود.
وی نخستین گزارشگری زنده ورزشی در ایران از رادیو را در سال ۱۳۳۷ برای رقابت دو و میدانی میان تیم ملی ایران و عراق از صدای ایران انجام داد.
استاد بهمنش اولین گزارشگر تاریخ فوتبال ایران نیز هست. وی در کنار یکی دو تن از گزارشگران موفق آن دوران پای ثابت گزارشهای فوتبال بود و بازیهای مهم تیم ملی به او سپرده میشد. او شجرهنامه نه تنها فوتبالیستها که تمام ورزشکاران را داشت و به راحتی میتوانست به شما بگوید پای "غفور جهانی" برای اولین بار کی و کجا به توپ خورده است. لحظهای که پای "غفور جهانی" به توپ خورده شب بوده یا روز و یا ...!
استاد بهمنش فقط در گزارشگری فوتبال ید طولایی نداشت؛ او در دنیای کشتی نیز یک پدیده شگفتانگیز بود و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان هنوز هم کسی نتوانسته است جای او را بگیرد.
گزارشهای حیرت انگیز او در بخش کشتیهای جامهای جهانی و بازیهای المپیک (هر کدام شش دوره و در طول نزدیک به 300 سال در پیش از انقلاب) و خصوصا گزارش کشتیهای مرحوم "جهان پهلوان تختی" و یا "عبدالله موحد" را باید شنید تا اوج ظرافت، مهارت و هیجان را درک کرد.
استاد بهمنش برخی از مسابقات مهم "محمدعلی کلی"، بوکسور پرآوازه امریکایی را نیز گزارش میکرد. این گزارشها آنچنان اعجاب انگیز بود که مردم را در زمستانهای با دو متر برف وادار میکرد ساعت پنج صبح به قهوهخانه و یا خانههایی که تلویزیون در آنها وجود داشت، بکشاند.
مردم ایران عاشق استاد بهمنش بودند، به طوری که وقتی تلویزیون، مسابقه فوتبالی را با صدای گزارشگر دیگری پخش میکرد و بهمنش همزمان در رادیو آن مسابقه را به شکل مستقیم گزارش و تفسیر میکرد، مردم صدای تلویزیون را میبستند تا تصویر تلویزیون را با صدای بهمنش از رادیو ببینند.
او همچنان که در گزارشگری رادیو و تلویزیون یک فرد خارقالعاده بود، در حرفه روزنامهنگاری نیز یک فرد چیرهدست به شمار میآمد. بهمنش نویسندگی را از دی ماه 1330 در مجلهی ورزشی "نیرو و راستی" که توسط "منیر مهران" و "منوچهر مهران" منتشر میشد، شروع کرد و همکاری خود با آن نشریه را تا هنگام تعطیلی آن در سال 1337 ادامه داد.
از استاد بهمنش علاوه بر مقالات، گزارشها و یادداشتهای مختلف ورزشی، چندین کتاب ورزشی نیز به یادگار باقی مانده است.
در قسمتی از کتاب فوتبال، نوشته استاد بهمنش آمده است:
«فوتبال ما همچون نگارخانهای است که برپاکنندگان آن تصویرهای زشت و زیبا را بر در و دیوار آن آویختهاند و تماشاگران پس از دور زدن و نگاهی سرسری، پی کار خود را میگیرند تا گشایش نگارخانه دیگر.»
این کتاب که در سال 1361 به قلم استاد به نگارش درآمده است، افق بلند نگاه وی را نشان میدهد که چگونه با نکتهسنجی و ذکاوت بر مسائلی دست میگذارد که امروز با نام "بداخلاقی" گریبان فوتبال ما را گرفته است. همچنین در جای دیگری از این کتاب آمده است: «اگر هنر بازی با توپ و انسانیت و ادب و نزاکت را از فوتبال بگیرم چه چیزی باقی میماند؟ هیچی! لگذ زدن به توپ.»
استاد بهمنش که از دید بسیاری از بزرگان ورزش ایران به تاریخ مصور ورزش نیز شهرت دارد، در خصوص نحوه آشنایی و راهیابی به حرفه گزارشگری و فعالیت در مطبوعات ورزشی گفته است:
سال 1337 بدون استاد شروع کردم، اما قبل از آن در مطبوعات کار میکردم. زمانی که در بانک ملی، هافبک راست بودم و با اصول و کلیات ورزش آشنایی داشتم هیچ وقت فکر نمیکردم روزی به خانواده بزرگ مطبوعات وارد شوم. مطبوعات قابل احترام است و در هر سطحی باشد،برای روشن شدن جامعه لازم است. مملکت بدون مطبوعات نمیشود؟! راستش را بخواهید اولین مطلبی که من نوشتم در سال 1330 بود که راجع به "جسی اونس" بود و در مجله "نیرو و راستی" چاپ شد.»
استاد بهمنش همچنین در خصوص راهیابی خود به رادیو نقل کرده:
«من یک ضبط صوت "جلوسوی" ایتالیایی خریده بودم. 250 تومان. پول نداشتم، همهاش را بدهم، قسطی از دفتر مجله خریدم. الان هم نگهش داشتهام. یک روز که کسی خانه نبود، در دوران رقابت کشتی بین "امامعلی حبیبی" و "جهانبخت توفیق"، من گزارش این کشتی را نوشتم تا به مطبوعات بدهم. اما گفتم ببینیم با این ضبط صوتم چطور میشود کار کرد. من که استاد نداشتم. هر چه بود اگر چشمه زلال بود یا گل آلود، خودش بود. این را من گزارش کردم و بعد گوش دادم. دیدم بد نیست. فقط یک عیب دارد و آن هم این که سروصدای محیط را ندارد. به کسی حرفی نزدم، یک روز ضبط صوتم را برداشتم و به ورزشگاه رفتم و گوشهای از یک بازی را ضبط کردم.
دستگاه میکس نداشتم. هر دوی اینها را گوش دادم و مقایسه کردم، دیدم که گزارشم با صدا چگونه است. این را بردم سر کلاس درس. دبیر ما "معینیان" بود. بعضی از دوستانم به من خندیدند که این کیسه مارگیری چیست که با خودت آوردهای! اما من گوش ندادم و گزارشم را پخش کردم. دبیر گوش داد و گفت بعد از کلاس بیا دفتر. در دفتر به من گفت: هر کس به تو حرفی زد گوش نکن. همان کاری را که خودت تشخیص دادهای انجام بده!
بعد همان دبیر باعث شد مرا برای اولین بار دعوت کردند که بازی فوتبال بین ایران و هندوستان را به طور زنده گزارش کنم. من رفتم کنار چمن نشستم و گزارش کردم. وقتی به رادیو برگشتم از در که رسیدم، هر کس به من رسید، گفت عالی بود، چقدر خوب بود! اما من از این کار احساس غرور نکردم.»
استاد بهمنش که با استعداد ذاتی و تسلط بر ادبیات فارسی به عنوان نویسنده چیره دست مطبوعات توانسته بود در زمان خود به یک گزارشگر شش دانگ تبدیل شود در خصوص کار یک گزارشگر گفته است:
«من نظر شخصی خودم را میدهم. یک گزارشگر رادیو و تلویزیون باید نویسنده چیره دست مطبوعات باشد. اگر ادبیات مملکتش و قضاوت مردم را دور بریزد و به آن اهمیت ندهد و از کنار مسائل فنی بدون توجه بگذرد، هیچ نمیارزد! گزارشگرهای ما خیلی زود پرش کردهاند. من راجع به این مساله صحبت نمیکنم، چون یک عده ناراحت میشوند، گزارشگر باید ذاتاً سریع باشد، اهل مطالعه باشد، حواسش به جهان باشد، دروغگو نباشد و البته سیاست هم داشته باشد.»
«جام جهانی فوتبال از آغاز تا ۲۰۰۲» کتابی از عطاالله بهمنش و محمود اکرامی است که به تاریخ جام جهانی فوتبال میپردازد.«بازیهای المپیک از آغاز تا امروز» که به تاریخ بازیهای المپیک میپردازد.«گام به گام، با جام: تفسیر و آلبوم فوتبال جام جهانی اسپانیا ۱۹۸۲»
گزارشگر و مفسر با سابقه ورزشی ایران یازدهم تیرماه 1396 به دلیل عارضه سکته مغزی دار فانی را وداع گفت.
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا در حکمی حجةالاسلام آقای حاج شیخ عباس محمدحسنی را به ریاست سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند.
متن حکم فرمانده کل قوا به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جناب حجتالاسلام آقای حاج شیخ عباس محمدحسنی
نظر به تعهّد و شایستگی و تجارب ارزنده، شما را به ریاست سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم.
ارتقای هوشیاری و بصیرت دینی و انقلابی آحاد ارتش جمهوری اسلامی ایران و خانواده آنان، افزایش روحیهی صمیمیّت بین کارکنان ارتش با سایر نیروهای مسلح و تعامل اثربخش با فرماندهی کل آجا، مورد انتظار است.
از تلاشهای ارزشمند جناب حجتلاسلام آقای حاج سیّد محمدعلی آلهاشم در طول خدمت تشکر و قدردانی میکنم و توفیق خدمت بیشتر ایشان در سنگرامامت جمعه و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.
سیّد علی خامنهای
۱۱ تیر ۱۳۹۶
انتهای پیام/
در جمهوری اسلامی ایران 6 تا 12 تیرماه به عنوان هفته حقوق بشر آمریکایی نامگذاری شده است. در این هفته با بررسی حوادث و اتفاقات سالهای گذشته پی میبریم که در این رویدادهای تلخ و ضد انسانی این هفته بیشترین نقش و تاثیرگذاری مربوط به آمریکا بهعنوان یکی از بازیگران نظام بین الملل و مداخلهگر در امور دیگران است.
برای درک بیشتر موضوع شاید بهتر است بدانیم علت نامگذاری این هفته بهنام "حقوق بشر آمریکایی" به این دلیل است که در تاریخ تحولات و حوادث بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به مواردی برمیخوریم که نقش و میدانداری واشنگتن به طور مستقیم و غیر مستقیم در این حوادث مشهود است. حوادث مهم این هفته میتواند چنین مواردی از تحولات ایران باشد:
ششم تیر سال 1360 حضرت آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران توسط عوامل منافقین ترور شد. هرچند درباره انتساب این ترور به منافقین و یا باقیماندههایگروه فرقان اختلاف نظر است، اما در سایت مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای آمده که منابع غیررسمی همچنان این ترور را به گروهک تروریستی منافقین منسوب کردند و این اقدام اولین مورد از سلسله اقدامات تروریستی منافقین علیه مقامات جمهوری اسلامی بوده است.
شرح حادثه بدین گونه بود که؛ پس از شروع سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران، ضبط صوتی میان مردم دست به دست میشود و سمت راست سخنران، حضرت آیتالله خامنهای قرار میگیرد.
این ضبط صوت توسط عامل انفجار به گونه ای در جلوی آیتالله خامنه ای قرار داده می شود که قلب ایشان را نشانه رود؛ اما در میانه سخنرانی به دلیل مشکل صدا، ایشان (آیتالله خامنهای) کمی جابهجا میشوند و ضبط از جلوی قلب فاصله میگیرد. همین مساله باعث میشود آسیب جدی در نهایت به دست ایشان وارد شود و دست راست، صدمه زیادی میبیند. هر چند وضعیت قلب هم بحرانی بوده به نوعی که بعد از انتقال ایشان به یک درمانگاه در خیابان قزوین و سپس بیمارستان بهارلو در پل جوادیه، آیتالله خامنهای در نهایت به بیمارستان قلب شهید رجایی منتقل میشوند تا ادامه درمان آنجا صورت گیرد.
انفجار تروریستی 7 تیر ماه 1360 از بزرگترین انفجارهای تروریستی تاریخ جمهوری اسلامی ایران است که طی آن آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی رئیس دیوان عالی کشور و 72 تن از مسئولان نظام (چهار وزیر، 12 معاون وزیر و حدود 30 نماینده مجلس) با بمبگذاری منافقان ترور شده و به شهادت رسیدند.
این فاجعه آن قدر بزرگ بود که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «بهطور طبیعی باید منجر به شکست انقلاب اسلامی میشد اما به برکت خون این شهدا، درست عکس آنچه تصور می رفت اتفاق افتاد و بعد از این حادثه، ملت متحد شد و انقلاب در مسیر واقعی و صحیح خود قرار گرفت.»
حادثه هفتم تیر، 6 روز پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری و یک ماه قبل از فرار وی و مسعود رجوی سرکرده گروهک تروریستی منافقین به فرانسه صورت گرفت.
در بعداز ظهر روز 7 تیر1366، نیروی هوایی ارتش رژیم بعثی مورد حمایت آمریکا و غرب، با استفاده از بمبهای شیمیایی دریافتی از کشورهای غربی، چهار نقطه پر ازدحام شهر سردشت ( از توابع استان آذربایجان غربی) را مورد حمله قرار داد.
در این حمله، 110 نفر از ساکنان غیرنظامی که تعداد زیادی از آنها را زنان و کودکان خردسال تشکیل میدادند، به شهادت رسیده و بیش از 8000 نفر دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند، که هنوز نیز مصدومیتهای ناشی از آن اقدامات تروریستی را با خود به همراه دارند.
بمباران شیمیایی سردشت یکی از نقاط تاریک تاریخ است که حمایت مدعیان حقوق بشر از اقدامات تروریستی و انفعال نهادهای بینالمللی را در این زمینه نشان میدهد. با گذشت بیش از 29 سال از بمباران شیمیایی دشمن بعثی، هنوز فجایع ناشی از آن التیام نیافته و آثار مصیبتبار آن و قصور و اغماض عامدانهحامیان صدام را ـ که با کمک و مساعدت به این رژیم و تجهیز آن به سلاحهای ممنوعه شیمیایی، او را در ارتکاب این جنایات یاری کردند ـ نمیتوان فراموش کرد.
به گفته حسن قشقاوی، معاون وزیر امور خارجه؛ 400 شرکت خارجی در تهیه مواد مورد نیاز بمبهای شیمیایی با رژیم بعث عراق همکاری داشتند، ولی هیچگونه اقدامی برای احقاق حقوق مردم این شهرستان در مجامع بینالمللی انجام ندادهاند.
وزارت امور خارجه بیش از 12 هزار صفحه مدرک و سند در محکومیت شرکتهای اروپایی در اختیار دادگاه بینالمللی لاهه قرار داد؛ ولی این دادگاه تاکنون فقط به محکوم کردن یک نفر هلندی در این زمینه اکتفا کرده است. تاکنون یک دلار نیز در راستای کمک به مردم بیدفاع سردشت و جبران خسارتهای وارد شده از سوی مجامع بینالمللی پرداخت نشده است.
فاجعه سردشت نشان داد کنوانسیونها و معاهدات حقوقی درباره منع استفاده از سلاحهای کشتار جمعی چگونه تحت تاثیر ملاحظات سیاسی و منفعتنگری قدرتهای به اصطلاح حامی حقوق بشر قرار میگیرد که امروز نیز همین کشورها مانع اجرایی شدن کنوانسیون منع استفاده از سلاحهای شیمیایی هستند.
ترور و شهادت آیتالله صدوقی از یاران دیرین نهضت اسلامی و از افراد موثر جریان انقلاب اسلامی توسط عوامل استکبار از دیگر وقایع هفته دوم تیرماه است. آیتالله صدوقی که پس از پیروزی انقلاب توسط امام خمینی(ره) به امامت جمعه یزد منصوب شده بود به دلیل تاثیرگذاری فراوان در جریان انقلاب، به شدت مورد خشم دشمنان انقلاب قرار داشت و چند بار نیز مورد سوءقصد قرار گرفت.
سرانجام آیتالله صدوقی در یازدهم تیر 1360 مصادف با دهم ماه مبارک رمضان 1402 بعد از نماز جمعه مورد حمله انتحاری مزدور منافقین محمدرضا ابراهیمزاده قرار گرفت و در سن 75 سالگی به شهادت رسید که به شیخ الشهدای محراب نیز لقب گرفت. در این حادثه علاوه بر شهید آیتا... صدوقی، تعدادی از پاسداران محافظ ایشان مجروح شدند و سه نفر از نمازگزاران نیز به شهادت رسیدند.
از مهمترین وقایع هفته دوم تیرماه که استکبار جهانی به طور مستقیم دست به جنایت علیه مردم ایران زد، حمله موشکی ناو جنگی آمریکا به هواپیمای مسافربری ایرباس ایرانی در آبهای نیلگون خلیج فارس در 12 تیرماه 1367 برابر با سوم ژوئیه 1988 میلادی است. این حادثه لکه ننگی است که در کنار دیگر جنایات آمریکا به خوبی بیصداقتی مقامات این کشور را در زمینه حقوق بشر نشان میدهد.
در اقدام تروریستی 12 تیر 67، پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایرانایر شناسه پروازی R655 از مبدأ بندرعباس به مقصد دبی، با شلیک دو موشک کروز از ناو هواپیمابر یو.اس.اس.جک وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز آبهای نیلگون خلیج فارس و در نزدیکی جزیره "هنگام" درفضای هوایی جمهوری اسلامی ایران مورد هدف قرار گرفت و سقوط کرد.
در پی این حمله تروریستی، همه 290 سرنشین ایرباس ایرانی شامل ۱۵۶ مرد، ۵۳ زن، ۵۷ کودک ۲ تا ۱۲ ساله و ۸ کودک زیر دو سال و ۴۲ نفر با ملیتهای یوگسلاو، پاکستانی، هندی، عربی و ۱۶ خدمه پروازی در دم جان باختند.
بر اساس گزارشها، اولین موشک، بال سمت چپ هواپیما را جدا میکند و موشک دیگر نیز مستقیم به قسمت دم هواپیما شلیک میشود که پس از برخورد، آن را از جا میکند. هواپیما مستقیم به سمت دریا شیرجه میرود و تنها 84 ثانیه پس از شلیک موشکها، هواپیما به سطح دریا برخورد میکند و منفجر میشود.
بلافاصله پس از این حادثه، مقامات آمریکایی تلاش کردند با بازی رسانهای، خود را در این اقدام تروریستی بیگناه نشان دهند و ابتدا مدعی شدند به اشتباه تصور کردهاند یک فروند هواپیمای اف14 جمهوری اسلامی ایران را مورد هدف قرار دادهاند؛ ادعایی که البته طبق شواهد و اسناد به دست آمده رد شد.
آمریکا ادعا میکرد هواپیمای ایرباس 300 A خارج از دالان هوایی پرواز میکرده و رزمناو آمریکایی نیز هفت بار اخطار رادیویی برای هواپیما مخابره کرده، ولی در پی آن جوابی دریافت نکرده است؛ در حالی که مطابق اسناد و مدارک موجود ایرباس شماره 655 در مسیر پروازی خود در دالان تجاری آمبر 59 و در ارتفاع 14 هزار پایی در حال پرواز بوده است.
دلایل و قرائن نشان میدهد که نه تنها کشتیهای جنگی ایالات متحده از پیامهای رادیویی هواپیمای ایرباس شماره 655 که بر روی فرکانسهای باز و به زبان انگلیسی مخابره میشد، باخبر و مطلع بودند، بلکه قطعاً آن پیامها را نیز در اختیار داشتند.
پیامهای رادیوییای که نشاندهنده غیرنظامی بودن هواپیما و مسافری و تجاریبودن آن بود. این مدعا با بررسی یافتههای مربوط به تحقیقات رسمی که ایالات متحده بلافاصله بعد از حادثه انجام داد، ثابت میشود. تحقیقات وزارت دفاع آمریکا در خصوص حادثه مزبور در تاریخ 19 ژوئیه (28 تیرماه 67)انجام و در تاریخ 28 ژوئیه(6 مرداد) منتشر شد.
گزارش وزارت دفاع آمریکا در پاراگراف چهارم از صفحه E-8 اظهار میدارد: «پرواز 655 ایران ایر از بندرعباس شروع شد و به پرواز خود در مسیری عادی ادامه داد تا اینکه هفت دقیقه پس از پرواز توسط یک موشک پرتاب شده از سوی ناو وینسنسمورد اصابت قرار گرفت… آخرین تماس خلبان برای گزارشده ی در خصوص موقعیت هواپیما نیز حدوداً در ساعت 9:58 بود.» از این رو باید نتیجه گرفت که در زمان مزبور، آمریکا از مسئله مسافربری بودن هواپیما و غیرنظامی بودن آن پرواز اطلاع کاملی داشته است.
با این حال مقام های آمریکایی پس از چندی، در توهینی آشکار به ملت ایران، مدال شجاعت بر گردن ناخدای این ناو انداختند و بدین سان حمایت رسمی خود را از این جنایت اعلام نمودند. به هر تقدیر، این جنایت نیز در کنار جنایات بی شمار دولت آمریکا، در پرونده سیاه استکبار جهانی ثبت شد و لکه ننگ دیگری بر تارک آن جنایت پیشگان نقش بست.
در کنار موارد ذکر شده، اقدامات بیشمار دیگری از مصادیق حقوق بشر آمریکایی را علیه ملت ایران طی 38سال گذشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان نام برد که در اینجا به گوشه ای از آنها اشاره می شود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مجموعه دستگاههای سیاسی، تبلیغاتی، امنیتی، حقوقی و اقتصادی غرب بهویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه انقلاب اسلامی بسیج شدند. سفارتخانه آمریکا در تهران به ستاد ایجاد هماهنگی میان نیروهای مخالف انقلاب تبدیل شد.
از فردای پیروزی انقلاب یعنی از 23 بهمن 1357 تحرکات تجزیه طلبانه آغاز گشت. اسنادی وجود دارد که نشان می دهد دولت آمریکا در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به پیشبرد طرح های تجزیه طلبانه در ایران به عنوان یکی از راه های تضعیف نظام جمهوری اسلامی بی تمایل نبوده است.
در یکی از اسناد بدست آمده از سفارتخانه آمریکا در تهران تمایل به استفاده از ظرفیت قومیتها جهت سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به خوبی بازتاب یافته است. در این سند که در تاریخ 15/ 5/ 58 و با طبقه بندی سری منتشر شده آمده است: اگر کردها، آذربایجانی ها، اعراب و سایر گروه های قومی تلاش های خود را هماهنگ کنند و در جهت مشترک سرنگونی دولت کنونی با یکدیگر همکاری و از یکدیگر حمایت کنند به عقیده ما امکان موفقیت دارند.
هرچند آمریکا و برخی از کشورهای غربی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت پنهانی و غیرمستقیم از اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمایت و پشتیبانی می کردند، اما اتحادیه اروپا و متعاقب آن آمریکا در اقدامی آشکار این گروه تروریستی و جنایتکار که دستشان به خون بیش از 17هزار انسان بیگناه ایران آغشته است را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کردند.
این اقدام در واقع، وابستگی و تعلق داشتن گروه تروریستی منافقین و عملکرد آنها را به آمریکا و غرب ثابت کرد. شورای وزیران اتحادیه اروپا روز دوشنبه، ۷ بهمن ۱۳۸۷، با خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) از لیست تروریستی اتّحادیه اروپا موافقت کرد.
وزارت خارجه آمریکا نیز روز جمعه 28 سپتامبر2012 برابر با هفتم مهر 1391با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد که «وزیر امور خارجه آمریکا بنابر مفاد قانونی تصمیم گرفت که سازمان مجاهدین خلق و حامیان این گروه را از فهرست سازمانهای تروریستی ایالات متحده خارج کند.»
یکی از اقداماتی که ایالات متحده آمریکا در راستای تضعیف و نهایتا ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران به انجام رسانده اختصاص بودجه جهت مقابله با نظام بوده است. به عنوان مثال در 14 فوریه سال 2006 (25 بهمن 1384) کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا به کمیته روابط خارجی کنگره این کشور رفت و درخواست 75 میلیون دلار برای بهبود وضعیت آزادی و حقوق بشر در داخل ایران را ارائه داد. مسئول آنهم دیوید دنه ی یکی از مشاوران بخش خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا بود.
یادآور می شود این سومین سالی بود که برای چنین امری پول درخواست می شد. اما در دو سال قبل از آن به ترتیب تنها حدود 2 و سپس 11 میلیون دلار هزینه شده بود که ظاهرا بیشتر برای تلویزیون فارسی صدای آمریکا و رادیو فردا هزینه شده بود که هر دو در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکنند. اما پس از اینکه آمریکا بودجه 75 میلیون دلاری را به بهانه گسترش دموکراسی در ایران اختصاص داد دامنه اقدامات خرابکارانه و براندازانه نیز گسترش پیدا کرد و طیف بیشتری از نیروهای برانداز مشمول کمکهای آمریکا شدند. اختصاص چنین بودجهای یکی از مصادیق بارز دخالت و اقدام ضد بشری آمریکا در امور ایران بود.
آمریکا در اوایل دهه ۱۹۸۰ بعد از شکست در واقعه طبس و کودتای نافرجام نقاب توان حمله نظامی موفقیتآمیزی علیه ایران را نداشت. بدین خاطر در راه رسیدن به یک توان نظامی مناسب نیازمند زمان بود. در نتیجه اولویت را به بر اندازی جمهوری اسلامی ایران توسط دیگران می داد. به این دلیل، وظیفه حمله به ایران را به عراق سپرد. برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر، برای زمینه سازی و اطلاع از وضع عراق برای شروع جنگ، سفرهای محرمانه مکرری به بغداد کرد. مجله "وال استریت ژورنال" مورخ نوزدهم بهمن ۱۳۵۸ یکی از این سفرهای محرمانه را فاش ساخت و تایمز لندن مورخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۹ به ملاقات برژینسکی و صدام حسین اشاره کرد. در یکی از این گزارشات چنین آمده است: برژینسکی پس از سفر محرمانه خود به بغداد در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ما تضاد قابل ملاحظه ای بین ایالات متحده و عراق نمی بینیم، ما معتقدیم عراق که تصمیم به استقلال دارد در آرزوی امنیت خلیج عربی! (فارس) است و تصور نمی کنیم که روابط آمریکا و عراق سست گردد.
"کنت تیمر من" نیز در کتاب خود در این باره می نویسد: "به نوشته نیویورک تایمز و اظهارات یک ایرانی مقیم خارج از کشور، برژینسکی به امان پایتخت اردن رفت و با رهبر عراق در اواسط تیر ماه ۱۳۵۹ به طور محرمانه دیدار کرد. به نوشته این روزنامه، هدف از این دیدار بحث و مذاکره درباره راه های هماهنگ کردن فعالیت های آمریکا و عراق و مخالفت با سیاست های ایران بود".
علاوه بر این، آمریکا کمک های مستقیم و غیر مستقیمی از طریق کشورهای عربی منطقه به عراق انجام داد. آمریکا در کنار حمایت مستقیم از عراق در تهیه تجهیزات پیشرفته نظامى با کاربردهاى مختلف، برنامه اى تحت عنوان "استانج" براى توقف صدور هرگونه اسلحه به ایران طرح و با تشکیل کمیسیونى تلاش هاى خود را با جمع آورى اطلاعات از مراکز، کارخانه ها و کشورهاى فروشنده اسلحه به ایران آغاز کرد.
انهدام سکوهاى نفتى: در 27 مهر 1366 چهار ناو آمریکایى مجهز به موشک هاىهدایت شونده «یانگ»، «هول»، «کید» و «لفت ویچ»، سکوهاى نفتى «رسالت» و «رشادت» ایران را واقع در صد و پنجاه کیلومترى شمال شرقى قطر گلوله باران کردند. در این گلوله باران، تأسیسات سکوها منهدم و تولید نفت از مناطق دریایى مزبور به طور کامل متوقف شد. ایالات متحده آمریکا این اقدام خود را دفاع مشروع و پاسخی به انهدام کشتی کویتی سیاویل سیتی با پرچم آمریکا عنوان کرد. در 29 فروردین 1367 دو سکوی نفتی رشادت و سلمان مربوط به حوزه های نفتی سیری و سلمان پس از یک اخطار نیم ساعتی مبنی بر تخلیه سکوها، مورد حمله چند فروند ناو و هلیکوپتر جنگی آمریکا قرار گرفت و به آتش کشیده شدند. پس از حمله آمریکا به سکوهای نفتی ایران، ناوچه سهند که بندرعباس را به سوی مناطق نفتی مورد حمله ترک کرده بود، در 10 مایلی جنوب غربی پایانه نفتی لارک واقع در غرب تنگه هرمز از سوی هواپیماهای آمریکا هدف قرار گرفت و در اثر بمبهای هدایتشونده لیزری که از سوی سه فروند هواپیمای شکاری بمب افکن A6 شلیک شده بودند، منهدم شد.
تاریخ جمهوری اسلامی ایران سرشار از رویدادهایی این چنینی است که استکبار جهانی نقش اول را در آنها بازی میکند. آن چه که ذکر شد تنها گوشه و نمونهای از مصادیق حقوق بشر آمریکایی و یا به عبارتی جنایات ضد بشری استکبار جهانی علیه ملت ایران بود. چرا که وجود بیش از 17 هزار شهید ترور توسط عوامل استکبار که امروزه آزادانه در کشورهای غربی در حال رفت و آمدند، به همراه صدها هزار شهید و جانباز و آسیب دیده ناشی از جنایات ضد بشری در کنار خسارتهای بیشمار مالی و جانی دیگر طی 38 سال گذشته ثمره جنایات مدعیان دفاع از حقوق بشر به سرکردگی آمریکا، برخی کشورهای غربی و رژیم غاصب صهیونیستی بر مردم ایران است. اما در این میان، هفته دوم تیر با توجه به رویدادهای شاخص آن میتوان، هفتهای منحصربهفرد در تاریخ کشورمان به حساب آورد.